یه عدد مینویسه دراز میکشه دوباره یه عدد مینویسه،کارتون میبینه؛ بهش میگم اینجوری تا صبح تموم نمیشه! میگه عمو خسته میشم! میفهمی؟ خستـه! :)
مامانم صبح اومده میگه پاشو یه گله مهمون داره میاد. میگم کیا هستن؟ میگه عمه هات!
وقتی من مردم مزارم رو با آب و صابون بشویید تا هرکی رد شد لیز بخوره من بخندم روحم شاد بشه :)
2 تا BMW با هم ازدواج می کنن بچشون سمند میشه! میدونی چرا؟ چون ازدواجشون فامیلی بوده!!!
تو رو خدا دیگه تکنولوژی بیشتر از این پیشرفت نکنه! ما نمیتونیم بخریم فقط حسرت میخوریم!
داشتم از خونه میرفتم بیرون مامانم پرسید کجا ؟؟!
گفتم بیرون !
برگشته میگه: خوب جای دیگه نریا !
کم حجم ترن کتاب دنیا منتشر شد.
“آنچه حیف نون می داندâ€
گفتنی است این کتاب فقط جلد دارد!!!
داره مثل اسب دروغ میگه، منم خندم گرفته برگشته میگه داری به من میخندی ؟
گفتم پـَ نه پـَ کارم از گریه گذشته ، به آن میخندم !
بهترین راه برای به خاطر سپردن روز تولد زنت اینه که فقط یه بار اون روزو فراموش کنی!
خدا رو شکر حساب بانکی من جوریه که
اگه رمزشو تو تلوزیون هم بگن برام مهم نیست
پاکه پاکه !!!
یه روز یه مرغه میخوره به آهن میگه قدیننننننگ!
میگن سوالای تستی تو بهشت، همشون گزینه ی آ«نمیدانمآ» هم دارن… کلا عشق و حاله
به غضنفر میگن چرا خودکشی کردی؟ افسردهای؟
میگه نه بابا خوبم، فقط میخواستم تو اوج خداحافظی کنم !
هیکل یارو شبیه نیمرخ چنگاله
بعد هر موقع میپرسی کجا بودی میگه باشگاه!!!!!!
رفتم کلی پول لاستیک نو واسه ماشین دادم، مامانم اومده سوار ماشین بشه، یه نگاه به چرخا انداخته، به جای “مبارکه†میگه: حالا آپاراتی پیچ چرخا رو خوب سفت کرده یهو در نره!!!
پشت نیسان و خاور خوندیم عاقبت فرار از مدرسه اما پشت هیچ لکسوز و بی ام دبلیویی ننوشته بود عاقبت چی!!!
عکاس سر کلاس درس اومده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیره. معلم هم داشت همه بچهها رو تشویق میکرد که دور هم جمع شن معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگید: این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله. یکى از بچهها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده !